ارتش تک‌نفره؛ داستان شفیقه عطایی

content_admin
ارتش تک‌نفره؛ داستان شفیقه عطایی

شفیقه عطایی، رییس شرکت «زنان زعفران‌کار پشتون‌زرغون»، در قریه سری‌بالای ولسوالی اوبه در یک خانواده متوسط و مذهبی متولد می‌شود. در قریه‌ای که او زنده‌گی می‌کند، هیچ مکتب دخترانه‌ فعال نیست و خانواده‌اش نیز نمی‌خواهند او به مکتب برود. خانواده مذهبی شفیقه، «مکتب خانه‌گی» را برای او پیشنهاد می‌کند. شفیقه به خواست اعضای خانواده‌اش، برای فراگیری درس‌های عمدتاً دینی، در کنار دیگر دختران قریه در مسجد ثبت نام می‌کند. آموزش در مسجد/مکتب خانه‌گی یک سیستم آموزشی رایج بوده که تا به حال نیز در قریه و قصبات طرف‌دار دارد.
دیری نمی‌گذرد که شفیقه طبق عرف و فرهنگ رایج جامعه، در خردسالی وادار به ازدواج می‌شود. بسیاری از دختران در جامعه، بنا بر شرایط فرهنگی و اجتماعی در کودکی تن به ازدواج داده‌اند و شفیقه یکی از آن‌هاست. او پس از ازدواج، به ولسوالی پشتون‌زرغون می‌رود و در آن‌جا به کارهای خانه مشغول می‌شود. آن‌قدر درگیر کارهای خانه می‌شود که رؤیاهای کودکی و آرمان‌های بلندش را کاملاً فراموش می‌کند. اما در سال ۱۹۹۸ مؤسسه داکار که در بخش زراعت و زعفران فعالیت داشت، برنامه‌هایش را به منظور تشویق دهقان‌ها در این ولسوالی آغاز می‌کند. این مؤسسه، نخست کار زعفران را در ولسوالی پشتون‌زرغون با مردان آغاز کرده و برای انسجام همکاری‌های دوجانبه میان دهقانان و مؤسسه، انجمنی از زعفران‌کاران را در آن‌جا تشکیل می‌دهد. سمت معاونت این انجمن به شوهر شفیقه می‌رسد.
شفیقه که تا آن زمان اجازه کار در بیرون از خانه را نداشت، در خانه با شوهرش به یک توافق می‌رسد. این توافق سرآغاز موفقیت‌های بی‌شمار در این خانواده می‌شود. او در جریان صحبت‌هایش چندین بار تأکید کرد که شرایط برای کار خانم‌ها در بیرون از خانه، به ده‌ها دلیل پیدا و پنهان مساعد نبود. به گفته او، ولسوالی پشتون‌زرغون، یک جامعه‌ کاملاً سخت‌گیر و سنتی داشت که حضور زنان در جامعه را برنمی‌تابید.
طبق توافق، شوهر شفیقه زعفران‌ها را به خانه می‌آورد و شفیقه آن‌ها را خشک و پروسس می‌کند. با گذشت هر روز و تغییر وضعیت کلی جامعه و باز شدن نسبی فضای کار برای زنان، شفیقه دوباره انگیزه کار در بیرون از خانه را پیدا می‌کند و امید در وجودش جوانه می‌زند. او برای این‌که توانسته باشد آرام و با بسترسازی مناسب راهش را هموار کند، طرح سهیم‌سازی زنان قریه در پروسس و خشک کردن زعفران را پیش می‌کشد. این طرح، در هیچ لایه جامعه حساسیت ایجاد نمی‌کند. او آن عده از خانم‌های قریه را که نیاز به کار داشتند و می‌خواستند در کار زعفران سهم بگیرند و وارد این کار شوند، به خانه خود گرد آورده و به کار پروسس و خشک کردن زعفران مشغول می‌سازد.
زعفران گیاهی است که درصدی بیشتر کار آن را زنان در مزرعه به پیش می‌برند. پس از مدتی، وقتی شوهر شفیقه از ایده و برنامه‌های خوب او آگاهی می‌یابد، تصمیم می‌گیرد فضای بیشتر کار برای او فراهم و او را حمایت کند. شفیقه با حمایت شوهرش کم‌کم به جامعه راه می‌یابد. او در جامعه خودش یگانه زنی بوده که توانسته در بیرون از خانه فعالیت داشته است. او به‌سان ارتش تک‌نفره، به نبرد با سنت‌های حاکم دست‌وپاگیر در جامعه می‌رود. به همین دلیل، تنها بانویی است که با انتخاب مردم به مدت سه سال در بخش‌های مختلف شوراهای قریه کار می‌کند. سه سال بعد، وقتی مؤسسه داکار متوجه می‌شود که فرصت برای زنان بیشتر در بخش زعفران مساعد است و ۸۰ درصد کار در مزرعه زعفران را خانم‌ها انجام می‌دهند، به مردم محل پیشنهاد می‌کند که با همکاری دوجانبه یک انجمن مستقل برای خانم‌ها بسازند تا زنان بتوانند هم نتیجه زحمات خود را بگیرند و هم دستگیر خانواده‌های‌شان شوند. این پیشنهاد، با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شود. یکی موافقت می‌کند، دیگری مخالفت و سومی هم برای مدتی طولانی مردد می‌ماند. اما بسیاری‌ بدین باور بودند که زنان نمی‌توانند به مزرعه بروند، کار کنند و در جامعه فعالیت داشته باشند. شفیقه چون از حمایت شوهرش مطمئن بود، از میان ۲۴۵ قریه ولسوالی پشتون‌زرغون، اولین و یگانه خانمی بود که با ریسک‌پذیری و جسارت این پیشنهاد را قبول کرد. وی با جرأت تمام حاضر می‌شود تا در بیرون از خانه با مردان کار و این انجمن را مدیریت کند.
خانم عطایی در سال ۱۳۸۶ با کمک همان مؤسسه یک انجمن را به نام «انجمن زنان زعفران‌کار» تأسیس می‌کند. او در آغاز با مشکلات و موانع بسیار روبه‌رو می‌شود؛ اما با تلاش‌های زیاد می‌تواند ده خانم را برای همکاری و کار در انجمن قانع بسازد.
انجمن زنان زعفران‌کار همان سال در ریاست عدلیه ولایت هرات ثبت و راجستر می‌شود. اعضای انجمن با راجستر شدن آن، به کاشت زعفران به‌صورت قاعده‌مند شروع می‌کنند و برای آن عده از خانم‌هایی که از خود زمین داشتند، پیاز زعفران توزیع می‌کنند تا زعفران بکارند. کار این انجمن نوپا این‌گونه آغاز می‌شود؛ آهسته و پیوسته، اما با تلاش و پشت‌کار فراوان. بعد از سه سال، اعضای انجمن آن‌ها از ۱۰ نفر به ۴۵۰ نفر می‌رسد. بعد با تلاش و مقابله با مشکلات زیاد و جنگیدن در مقابل حرف‌های مردم، سرانجام موفق می‌شوند که چند ولسوالی را تحت پوشش بگیرند و برای خانم‌ها زمینه آموزش و ورکشاپ‌های رهنمودی را فراهم کنند. شفیقه عطایی برای آموزش دادن طریقه درست کاشت، پروسس، خشک کردن و بسته‌بندی زعفران، هر ماه یک جلسه آموزشی دایر می‌کند. او اما در این راه مشکلات زیادی را متحمل می‌شود. گاهی در قریه تهدید می‌شود و از همه مهم‌تر اعضای خانواده پدری‌اش به‌شدت با کارهای او مخالف‌اند و برای او مدام گوش‌زد می‌کنند که کارش را ترک کند. آخرین پیام خانواده پدری‌اش او را در یک دوراهی جدی قرار می‌دهد: اگر کار می‌کنی، دیگر نباید با ما رفت‌و‌آمد داشته باشی. اما او چون حمایت شوهرش را با خود دارد، هم‌چنان به کارش ادامه می‌دهد. او آن‌قدر خود را در کار و برنامه‌هایش موفق ثابت می‌کند که بعدها مردان قریه از او تقاضا می‌کنند تا خانم‌های‌ آن‌ها را هم در کنار خود به کار بگیرد.
وقتی «اتحادیه ملی زعفران‌کاران» تأسیس می‌شود، شفیقه عطایی با آرای اکثریت دهقانان و اعضای اتحادیه و شرکت‌ها، به‌حیث مسوول کمیته بازاریابی انتخاب می‌شود. او به‌عنوان مسوول این کمیته در سمینارها و نمایشگاه‌های زیادی در داخل و خارج از کشور اشتراک می‌کند و برای توسعه کارش تصمیم می‌گیرد تا یک شرکت تأسیس کند. در یک رقابت که توسط مؤسسه STO میان پنج انجمن زنان زعفران‌کار از ولسوالی‌های مختلف برگزار شده بود، اشتراک می‌کند و برنده رقابت می‌شود. به این ترتیب «شرکت زنان زعفران‌کار پشتون‌زرغون» را با همکاری این مؤسسه در سال ۱۳۹۶ تأسیس می‌کند.
در سال‌های اول کارش به خاطر معرفی کردن زعفران کشور به تاجران بین‌المللی، با بودجه شخصی در یک نمایشگاه در ترکیه اشتراک می‌کند و زعفران اصیل پشتون‌زرغون را به تاجران جهان به معرفی می‌گیرد. اکنون شفیقه یکی از تاجران معتبر بین‌المللی است که به امریکا، هند، مصر، امارات متحده عربی، کانادا و فرانسه زعفران صادر می‌کند. او با چندین تاجر قراردادهای طولانی‌مدت دارد و مصمم است تا صادراتش را بیشتر توسعه دهد.
شفیقه عطایی در پایان صحبت‌هایش گفت: «صاحب پنج فرزند هستم که همه‌شان مشغول تحصیل هستند. من با حمایت پدرشان توانستم بهترین زنده‌گی ممکن را برای‌شان فراهم کنم. هرگز در گذشته فکر نمی‌کردم روزی به‌عنوان یک تاجر معتبر بین‌المللی در صنعت پرسود زعفران شناخته شوم و به این‌جا برسم؛ اما با تمام چالش‌ها و موانعی که سر راهم بود، هرگز تسلیم نشدم و از اراده‌ام برنگشتم. وقتی احساس کردم که شوهرم با تمام توان حمایتم می‌کند، صادقانه تلاش کردم تا این حمایت‌ها جبران شود و این را پاس بدارم. فعلاً احساس آرامش عمیقی دارم، چون توانسته‌ام تغییرات جدی در دسترخوان ده‌ها فامیل بیاورم. در این راه پر‌خم‌وپیچی که پیمودم، توانستم سالانه به ۱۰۰۰ خانم نیازمند کمک کنم و آن‌ها را به‌شکل مقطعی و دایمی صاحب شغل سازم.»
خانم عطایی سخنانش را با یک پیام پایان می‌دهد: «به دختران جامعه ما بگویید که تسلیم نشوند، موفقیت حتمی است. مسیر پیروزی هیچ‌گاهی هموار نبوده و نیست. وقتی در پانزده‌ساله‌گی عروس شدم و اجازه برآمدن از خانه را نداشتم، هرگز فکر نمی‌کردم روزی به‌عنوان یک تاجر موفق افغان در مجامع بین‌المللی شرکت کنم و در کشورهای جهان اول صادرات داشته باشم؛ اما حالا به همه‌ی این‌ها رسیده‌ام. شما نیز می‌توانید.»