از زراعت به حقوق، از حقوق به مزرعه؛ نظیفه صاحب یک شرکت تولیدی است

mail-admin
از زراعت به حقوق، از حقوق به مزرعه؛  نظیفه صاحب یک شرکت تولیدی است

هفته‌نامه‌ی دهقان / اشرف تابش
نظیفه هوفیانی در سال ۱۳۵۲ در مرکز ولایت پروان متولد می‌شود. او دانش‌آموخته حقوق و فعال حوزه زراعت است. نظیفه از کودکی به زراعت و کشاورزی علاقه خاص داشته است. دل‌بسته‌گی بیش از حد او به زراعت، باعث می‌شود که به تنهایی کودکی‌هایش را در مزرعه‎‌های سبز سپری کند. هیچ دختری در دهکده مثل او دغدغه‌ و علاقه‌ای به زراعت نداشت تا هم‌بازی کودکی او شود. او از علاقه‌اش به زراعت، سرسبزی و مزرعه چنین می‌گوید: «وقتی پدرم و دیگر مردان قریه در زمین‌های ده سبزی می‌کاشتند، من هر روز به دیدن سبزی‌ها می‌رفتم و می‌دیدم که با گذشت یک روز چه‌قدر رشد داشته و کلان شده است. دنیای کودکانه‌ام و سرگرمی‌هایم به دیدن سبزی‌ها و گل‌ها خلاصه شده بود.»
خانم هوفیانی به دلیل علاقه‌ زیادی که به زراعت و سرسبزی داشته، از سوی دوستان و خانواده‌اش بارها به شوخی «دهقان» خطاب ‌شده است. هم‌سن‌و‌سالان و نزدیکانش همیشه از عنوان «دهقان» برای آزار و اذیت او استفاده می‌کرده‌اند. به قول هوفیانی، همیشه این نوع نگاه‌ها نسبت به او در حد یک شوخی نبوده، بلکه گاه جنبه‌ توهین و تحقیر نیز داشته است.
نظیفه هوفیانی در یک خانواده روشن‌فکر به لحاظ فکری و متوسط به لحاظ اقتصادی بزرگ می‌شود. پدرش به استعداد دخترش از همان کودکی او پی می‌برد. دختر کوچکی که به جای بازی با عروسک/گودی، ترجیح دهد گیا‌هان هرز را از مزارع برچیند، کودک معمولی نیست. هیچ اسباب بازی‌ای در کودکی نمی‌توانسته به اندازه گل‌های خودروی قریه به او آرامش دهد. از این رو همیشه پدرش حامی و تشویق‌گر او بوده است. هوفیانی می‌گوید در هر شرایطی پدرم مرا حمایت می‌کرد. در شرایط جنگ و صلح، آینده من برای پدرم یک دغدغه جدی بود و اولویت داشت. گاه اگر مهاجرت را هم پذرفتیم، یکی از دلایلش آینده من بود.
خانم هوفیانی یکی از خوش‌بخت‌ترین دخترهای این جامعه است که برای رفتن به مکتب و کار در بیرون از خانه، موانع زیادی را بر سر راهش ندیده است. مکتب را در ولایت پروان به اتمام رسانده و بعد از سپری کردن آزمون سراسری کانکور بنا بر علاقه‌‌ای که به زراعت داشته، در رشته زراعت پوهنتون کابل کامیاب می‌شود. وقتی تصمیم می‌گیرد رشته زراعت را بخواند، میان مردم این‌طور زمزمه می‌شود که نظیفه به‌راستی دهقان می‌شود. او در میان دوستانش به دهقان شهره می‌شود: «نظیفه دهقان».
هوفیانی در کنار علاقه‌ وافر که از کودکی به این مسلک داشت، راه یافتنش به رشته زراعت، کنایه‌ها و شوخی‌ها را در برابر او دو‌چندان می‌سازد. از بس کنایه‌های بی‌شمار دوستان و اطرافیانش را می‌شنود، نا‌گزیر می‌شود در رشته تحصیلی‌اش تجدید نظر کند. او پس از ترک رشته زراعت‌، تحصیلات‌ عالی‌اش را در رشته حقوق در ولایت پروان دنبال می‌کند. نظیفه اعتراف می‌کند که در آن وقت، دهقان شدن یک دختر خانم جوان و کار او در مزرعه، برای افکار عمومی جامعه غیر قابل پذیرش و تعجب‌آور بود. به گفته او، این نوع نگاه باعث شد که در رشته تحصیلی‌اش تجدید نظر کند.
سر‌انجام وی از رشته حقوق فارغ می‌شود. پس از فراغت، تلاش می‌کند خود را از رؤیاهای کودکی‌اش دور نگه دارد و به زراعت فکر نکند، اما این حس و علاقه چنان در وجود او عمیق بوده که پس از فراغت از رشته حقوق، دوباره به سراغ مزرعه می‌رود. نظیفه نخست برای انسجام برنامه‌هایش یک نهاد را در سال ۲۰۰۸ تأسیس می‌کند. او در کنار این‌که یک بانوی زراعت‌پیشه است، در خیاطی و سوزن‌دوزی نیز مهارت خاصی دارد. او می‌گوید: «می‌توانستم از عواید خیاطی نیز چرخه‌ روزگار را بچرخانم، اما علاقه فراوان و انگیزه‌ درونی‌ام نگذاشت که به‌صورت سیستماتیک وارد این شغل شوم، بلکه آن علاقه‌ کودکی بود که هر روز مرا به سوی مزرعه می‌کشاند.» او در یک تصمیم غیر‌مترقبه، دوباره به سوی مزرعه می‌رود؛ اما با یک تفاوت که این بار جدی‌تر از گذشته با یک دورنمای وسیع، به‌صورت عملی گام‌های اولیه را بر‌می‌دارد.
خانم هوفیانی در قدم اول، «شرکت تعلیمات حرفه‌ای و خدمات زراعتی» را تأسیس می‌کند. با تأسیس این شرکت، کارش را از تولید و پروسس رب، آچار و مربا شروع می‌کند. برای اولین بار در نمایشگاه زراعتی بادام‌باغ که از سوی وزارت زراعت، آبیاری و مالداری برگزار شده بود، با محصولات دست‌داشته‌اش شرکت می‌کند. خلاف توقع او، محصولاتش در این نمایشگاه از سوی باز‌دیدکننده‌گان مورد استقبال قرار می‌گیرد و مفادی از بابت فروش آن به دست می‌آورد. با این مفاد، او خود را برای کارهای بزرگ‌تر آماده می‌بیند. احساس می‌کند که اگر بتواند محصولات با‌کیفیت در بازار عرضه کند، از سوی جامعه و مردم استقبال خواهد شد. هوفیانی در کنار توجه به کیفیت محصولاتش، به کمیت آن نیز می‌اندیشد و تولیداتش را بالا می‌برد. با گذشت هر روز‌، او با وضعیت بازار بیشتر آشنا می‌شود. در این مدت احساس می‌کند که جای یک آب میوه طبیعی و بومی در بازار خالی است. وی در یک اقدام تحسین‌بر‌انگیز، به خرید دستگاه تولید آب میوه اقدام می‌کند. با راه‌اندازی شرکت تولید آب میوه، می‌تواند به زنده‌گی‌اش رونق تازه‌ای بخشد و برای چندین تن دیگر نیز در این شرکت زمینه کار را مساعد سازد.
خانم هوفیانی یک مسیر متفاوت را با چنین خم‌و‌پیچ‌ها تا رسیدن به اهداف کودکی‌اش سپری می‌کند. آن‌هایی که در آغاز او را به دلیل گرایش به زراعت و مزرعه مورد تمسخر قرار می‌دادند، امروز به تما‌شای موفقیت‌های او نشسته‌اند. او آرزومند است تا با راه‌اندازی این نوع برنامه‌ها، زمینه‌ رشد و خود‌کفایی زنان روستایی را فراهم سازد.
جالب‌ترین قسمت این داستان زمانی است که بچه‌های او وقتی بزرگ می‌شوند و وارد جامعه می‌گردند، به‌شدت با کار مادرشان مخالفت می‌کنند و سعی می‌ورزند تا او و فعالیت‌هایش را متوقف بسازند، اما نظیفه چنان خود را در کارش موفق ثابت می‌کند که امروز فرزندانش در کنار او بخش‌های بزرگ شرکت مثل فروش، بازاریابی و معرفی محصولات را برعهده گرفته‌اند.
 خانم هوفیانی علاوه‌ بر این‌که توانسته یک زنده‌گی خوب و سعادتمند را برای خانواده‌اش فراهم کند، چندین شغل دایمی را در شرکتش برای اعضای خانواده‌های دیگر نیز خلق کرده است. او یکی از بانوان پرتلاش و موفق زراعت‌پیشه است که توانسته با پشت کار فراوان، از سرمایه بسیار اندک به یک شرکت تولیدی برسد. هوفیانی حالا تنها یک کودک مبتکر در یکی از قریه‌های چاریکار نیست؛ او یک مادر خوب برای فرزندانش، یک انسان خوب برای جامعه و یک تاجر و کارآفرین موفق در عرصه محصولات زراعتی است. داستان زنده‌گی پرفراز‌و‌نشیب او، می‌تواند الگو و انگیزه‌ای برای هزاران دختر این جامعه باشد که برای رسیدن به آرزوهای‌شان مدام تقلا می‌کنند