زمینی را که میشود هینگ کاشت، چرا ماین کاشت؟
سفر در شاهراهها و به ویژه در شمالشرق کشور، با آنکه لذتبخش است، اما برخی نگرانیها را نیز برای شماری به همراه دارد. میخواهیم به بدخشان برویم. از دوشی به دشت کیلهگی رسیدهایم. وقتی به نزدیک کپههای خاموش فروش خربزه میرسیم، حسرت میخوریم. برای این که چرا نشد که روز از اینجا بگذریم و خربزه بخوریم؟
مسافران کابل پلخمری به بسیار نیکی میدانند که کیلهگی چی خربزهای دارد. یادم میآید باری که در این مسیر با چند دوست توقف کردیم و خربزه خریدیم و خوردیم، یکی از دوستانم میگفت: «به خدا د این خربزهها شکر پیچکاری کردهاند، اگه نی خو خربزه ایقه شیرین از کجا میشه؟» من همانجا برایش گفتم: «بچیش، تو بچهی کابل استی، هنوز قندک دهویران کندزه نخوردی، قندک دهویران، از شیرینی خودش میترقه و بعضیها نمیماننش که زیاد پخته شوه، زود از پالیز جمعش میکنند.» از کیلهگی به امید برگشت در روز و خوردن خربزهی این منطقه، میگذریم و به راهمان ادامه میدهیم.
شاهراه، بازار خوب فروش
شب، چند ساعت از نیمه گذشته است. از پلخمری که به سوی بغلان – کندز حرکت میکنیم، برخی از همراهان میترسند و خود را تلاشی میکنند که مباد چیزی یا دلیلی برای آزارواذیتشان در بدنشان وجود داشته باشد. هوا روشن شده است. تپههای خاکی میان علیآباد و بغلانها، به جز برخی از آنها که وزارت زراعت نباتات طبی کشت کرده است، اکثراً خشکاند و خالی. اما از پایین تپهها، موجی از تربز و خربزه نمایان است. کودکان، جوانان و پیرمردان هر کدام صبح زود در سر پالیزهایشان گشت میزنند.
آفتاب هنوز کاملاً نمایان نشده است که توقف میکنیم و نزد پیرمردی بر سر پالیز میرویم. سر گفتوگو باز میشود. میگوید نامش عمر گل است. او در نزدیکی گردآب، پالیز تربز و خربزه دارد. از این که از کنار زمینش سرک قیر گذشته، او تربز و خربزهاش را ضرورت ندارد به شهر یا ولایتهای دیگر ببرد، زیرا میتواند آن را در کپهای (دکانک) که در لب جاده ساخته به بهای خوبی بفروشد.
با وجود این که زمینههای کشتوکار، آب، حاصلخیزی زمینها و بازار کافی وجود دارد و دهقانان بیهیچ نگرانیای به سر مزرعههایشان میروند و کار میکنند، ولی به گفتهی دهقانان و رانندهگان، هر آن ممکن است که در وضعیت امنیتی این منطقه تغییر بیاید. عمرگل به کوههای دورتر اشاره میکند و میگوید: «آن طرفها ماین هم کاشته شده، حیوانات را به چرا برده نمیتوانیم.»
یک خربزه و یک تربز را از پالیزش با دست خود میکـَنیم و به اصرار تمام برایش پول میدهیم و دوباره به سفر ادامه میدهیم.
قیماق بینظیر علیآباد
هنوز شاید هفت صبح نشده که ما به علیآباد میرسیم. تقریباً نگرانیهای امنیتی از ذهن همراهان دور شده و ذوق قیماق مشهور ولسوالی علیآباد در ذهنمان رقص میکند. اگر صبحانهای به بازار ولسوالی علیآباد گذرتان شد، حتماً قیماق طبیعی این ولسوالی را فراموش نکنید. خیلی ارزان است و خیلی طبیعی و خوشمزه. همین حالا که این متن را مینویسم، به یادش دهانم آب میزند. موتر را در میانهی بازار پارک میکنیم. کودکان دختر و پسر و شماری از دکانداران، قیماق تعارف میکنند. حیران میمانیم از کی قیماق بگیریم. عطر خوش قیماق و گرسنهگی عمیق ما که از شب به اینسو چیزی نخوردهایم، یکجا با بوی نان گرم نانوایی کنارمان، ذوق قیماقخوریمان را هزار برابر میکند. از نانوایی چند نان گرم میگیریم و با قیماق، دهنها را مست میکنیم.
چیزی را که باید بدانید این است که وقتی در علیآباد قیماق میخوردید، حتماً قیماق را در لای نان گذاشته میل کنید. چون این قیماق، با پروسس به صورت بومی به دست میآید (شیر جوش داده میشود و وقتی سرد شد قیماق میگیرد) و میزان چربیاش بسیار بالا است. اگر بخواهید به تنهایی قیماق را با قاشق بخورید، ممکن است در آغاز بسیار کیف کنید، ولی به یاد داشته باشید که یا نمیتوانید بیشتر بخورید، یا هم اگر بتوانید بیشتر بخورید، شاید ۱۵ دقیقه بعد وضعیتتان نورمال نباشد، اما اگر زمستان باشد، شاید داستان فرق کند و برخیها را چیزی نشود.
ولسوالی علیآباد به دلیل داشتن زمینهای آبی و للمی، هم مکان مناسب برای مالداری است و هم زراعت آنجا با دیگر نقاط کندز تفاوت دارد. یکی از این تفاوتها، این است مناطق لالهمیدانها، دارای جنگلهای پستهی فراوانی است که سالانه درآمد خوبی به دست باشندهگان میدهد.
گلپی علیآباد شمالشرق را بس میکند
همچنان در علیآباد گلپی (گلکلم) کشت میشود و در کنار این که تولید این سبزی برای نیازهای کندز بسنده است، به چندین ولایت دیگر نیز فرستاده میشود. شهر علیآباد آبی است و تقریباً در عمق قرار دارد. وقتی از هر دو طرف نزدیک شهر شوید، در اطراف آن، مزرعههای گلپی چشمهایتان را مینوازد.
سالانه از مزارع گلپی علیآباد، بیشتر از چهار هزار تن گلپی به دست میآید که باعث جلوگیری از واردات گلپی در فصل حاصلدهی به شمالشرق، به ویژه ولایتهای کندز، تخار و بدخشان میشود.
با خاطرهی خوشمزهگی قیماق علیآباد، این ولسوالی را ترک میکنیم و به سفر ادامه میدهیم.
ادامه دارد