از سیما، تا سیمایی ملکه زعفران

mail-admin
از سیما، تا سیمایی ملکه زعفران

هفته‌نامه‌ی دهقان / اشرف تابش
نیم قرن قبل، در سال۱۳۴۵، در ولسوالی‌ غوریان هرات، دختری در یک فامل متوسط متولد می‌شود که بعدها با اهدافی که دارد، شهرت جهانی کسب می‌کند. شاید هیچ کسی در آغاز چنین بختی را برای یک دختر افغان تصور نتواند. پدرش اسم سیما را برای او انتخاب می‌کند؛ سیمایی که روزی می‌تواند سیمایی غوریان را تبدل کند. سیما که بعدها به غوریانی شهره می‌شود، تخلصی است که از نام زادگاهش بر گرفته است. سیما در کودکی دختر جسور و پرتحرک بود. این کودک جسور و پر تحرک، به‌دلیل تیزهوشی و ذکاوتش، درسن پنج سالگی وارد مکتب می‌شود. او دوران ابتداییه و لیسه را در مرکز شهر هرات در لیسه مهری هروی موفقانه به پایان می‌رساند. اما نمی‌تواند با آرامش خاطر، مانند دیگر صنفی‌هایش مکتب را به اتمام برساند و در کوچکی عروس یکی از نزدیکان‌شان می‌شود.
غوریانی پس ازاشتراک در کانکور سراسری، با اخذ نمره‌ی بلند در رشته حقوق کابل کامیاب می‌شود. اما این در حالی است که زندگی و خانه‌داری بشدت دست پای او را بسته و فرصت تحصیلی را از وی گرفته است. ازدواج زودهنگام و باز ماندن از تحصیل دو چالشی بود که در همین آغاز جوانی به‌سراغ یک دختر جسور رفت. اما به‌قول خودش، سیما با انگیزه‌تر از آن بود که به چنین مشکلات تسلیم شود. او تسلیم نمی‌شود. در فراغت‌های روزانه و غروب سبز غوریان پای درختی می‌نشیند و اهداف بلندش را در ذهنش آرایش می‌کند. اما مشکل فربه‌تر می‌شود. اوضاع افغانستان برق‌آسا دست‌خوش تغییرات می‌گردد و بحران تا غوریان هرات نیز می‌رسد. با بحرانی شدن اوضاع کُلی افغانستان، سیماغوریانی با فامیلش به کشور ایران مهاجر می‌شود. حالا در کنار رنج بازماندن از تحصیل و ازدواج زودهنگام اندوه و درد مهاجرت و آورگی نیز بر رنج‌های او افزوده می‌شود. سیما در دیار مهاجرت، هیچ فرصتی برای تعقیب اهداف بزرگش که در اوایل جوانی در غوریان هرات در ذهن می‌پروراند، نمی‌یابد. او حالا صرف یک مهاجر آوره از وطن است. غم نان و آینده‌ی نا معلوم کشورش در عالم مهاجرت سیما را بشدت آزار می‌دهد. سیما از سر ناگذیری، گاهی به خیاطی می‌پردازد و گاهی هم برای تدریس در مکتب مهاجرین اقدام می‌کند. اما او هنوز از اهدافش دست نکشیده و اهداف بلند زندگی همچنان در ذهنش پابرجاست. در سال ۲۰۰۱، وقتی غوریان با طلوع آفتاب دموکراسی جامه‌ی جدید برتن می‌کند، سیما با فامیلش دوباره به غوریان هرات در سرزمین اجدادی‌اش بر می‌گردد، اما این بار وحشتناک‌تر از هر زمان دیگر زادگاهش را غرق در کوکنار و افرادی بسیاری را نیز در آنجا معتاد می‌بیند. محیط آلوده، جامعه سنتی و فضا بشدت مرد سالار است. در چنین یک فضایی سمی و نا مناسب، سیما تنها بانویی است که خلاف روال جامعه، به اهداف دیگر و یک زندگی سعادت‌مند برای خود و مردمش می‌اندیشد. رهایی غوریان از وجود کوکنار و طرح کشت بدیل به جدی‌ترین دغدغه‌ی او در این ایام مبدل می‌شود. دغدغه‌ی که بسرعت جامه عمل می‌پوشد و چهره‌ی غوریان را تغییر می‌دهد. در همین روزها، کسی برای او مژده‌ی فروش پیام زعفران را می‌رساند. این خوشایندترین خبر ممکن است که یک بانویی هدف‌مند، از دوستانش دریافت می‌کند. سیما اولین بانویی می‌شود که اقدام به خرید پیاز و کاشت آن در قسمت محدود از زمین‌های‌شان در کنار خانه‌اش می‌کند. پس از کاشت پیاز زعفران، در روزهایی که او به انتظار گل پیازهای زعفرانش می‌نشیند، خبر امیدوار کننده‌ی دیگر نیز بگوشش می‌رسد. این بار به سیما گفته می‌شود که تیم بازسازی ولایتی هرات (PRT ) به زنان شاغل کمک می‌کند. سیما یکی از محدود زنان شاغل است که در آن وقت مستحق به در یافت این کمک شناخته می‌شود. با دریافت بسته‌ی کمکی از بخش تیم بازسازی ولایت هرات، وی کاشت و مزرعه‌ی زعفرانش را گسترش می‌دهد. اما او رمز موفقیت اصلی‌اش را در حمایتی می‌داند که وزارت زراعت در سال ۲۰۱۱ از طریق صندوق انکشاف زراعتی، در دو مرحله، به مبلغ چهارصد هزار دالر امریکای از همین صندوق قرضه دریافت می‌کند. او در راستایی تعقیب اهدافش، دست به یک کار بزرگ‌تر و پر ریسک دیگر نیز می‌زند و اولین بانویی می‌شود که معادل هشت‌صدوپنجاه جریب زمین را از دولت برای گسترش کاشت زعفران و باغ پسته به مدت پانزده و بیست‌وپنج سال اجاره می‌گیرد. او علاوه‌ی بر کار در بخش زعفران، ۱۴۸۰ خانواده را در چندین ولسوالی هرات تحت برنامه‌های کوتاه‌مدت و میان مدت در بخش‌های مختلف قرار می‌هد. او به کمک مو سسه داکار، برای این خانم‌ها زمینه آموزش گل‌سازی و خیاطی را فراهم می‌کند و هم‌چنان به آنعده از بانوانی که زمین برای کشت زعفران نداشتند، پشم خام و صندوق زنبورداری توزیع می‌کند، تا آن‌ها بتوانند بسوی خود کفایی گام‌های اولی را بردارند. سیما با انگیزه بلند و اراده‌ی جدی که داشت، در اندک زمان محدود، شرکت «نگین زعفران» را در ولایت هرات تاسیس و بگونه‌ی قاعده‌مند به کاشت، تولید، پروسس، بسته‌بندی و صادرات زعفران اقدام می‌کند.
سیما غوریانی، به منظور تبادل دیدگاه‌ها، معرفی زغفران افغانستان در بازارهای بین‌المللی به کمک نهادهای مربوط در چندین نمایشگاه معتبر بین‌المللی در کشورهای روسیه، آذربایجان، ترکیه، ایران، هند و ایتالیا اشتراک می‌کند. بانو غوریانی، با فعالیت‌های مثمری که در بخش قاعده‌مندسازی، بازاریابی، توسعه و گسترش زعفران در بازارهای بین‌الملی انجام می‌دهد، در سال ۲۰۱۴، موفق به دریافت لقب افتخاری «تاجربرتر زن» از سوی اتاق‌های تجارت افغانستان می‌گردد. او که برای گسترش کشت زعفران در سراسر هرات و ولایت‌های دیگر تلاش می‌کرد، توانست نام و جایگاه خود را به عنوان یک زن تجار افغان فراتر از مرزهای ملی و در بازارهای بین‌المللی تثبیت و سر زبان‌ها بیارود. او در یک اقدام جسورانه دیگر، نمایندگی شرکتش را در قلب اروپا در کشور زیبای سویدن ایجاد و بدین سان به جهانیان مژده داد که زنان افغان می‌توانند رقیب شما و در کنار شما در حوزه تجارت در قلب اروپا باشد. خانم غوریانی، پس از گشایش نمایندگی سویدن، ماموریت بزرگ معرفی و بازاریابی زعفران افغانستان را در کشورهای اروپایی و بازارهای بین‌المللی برایش تعریف می‌کند. او مصمم است تا با یافتن بازار مناسب برای محصولات داخلی، تبسم رضایت از حاصل‌گیری را بر لبان دهقانان کشور هدیه کند. این است سیمایی یک ملکه و این است یک چهره‌ی واقعی از زن افغان. او در تلاش است تا صنعت و تجارت زعفران را در کشورهای اروپایی گسترش دهد، تا بدین شکل، تاجران اروپا بیشتر با نام و حرفه او و هم‌چنان زعفران افغانستان آگاهی کسب کنند. سیما با راه‌اندازی سلسله‌ی تولید، پروسس و تجارت زعفران توانسته است برای ده‌ها فرد به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به شکل دایمی و موقتی، از غوریان تا سویدن شغل ایجاد کند. حالا سیما توانسته است غبار کوکنار را که روزی سیمایی غوریان زیبا را پوشانده بود، از زادگاهش برچیند و با کشت موفق بدیل، سیمایی غوریان را از کوکنار به سیمایی زعفران مبدل کند. در راستایی فعالیت بی‌نظر خود در این ماموریت دشوار، او موفق به کسب لقب «ملکه‌ی زعفران» در کشور شد. سیمایی سیما، حالا یادآور یک مهاجر و یک خانم محصور در چهار دیواری خانه نیست، او حالا یک ملکه است. ملکه‌ی زعفران و یکی از موفق‌ترین تاجران زن در روزگار ما.