یکسالهگی نبود یک قهرمان؛ درسهای ناکامورا به افغانها
هفتهنامهی دهقان / گپ دهقان
امروز، اولین سالگرد درگذشت تتسو ناکامورا، یا کاکا مراد افغانها است. تتسو ناکامورا، یا به قول اکثریت افغانها، کاکا مراد، که به دلیل خدماتش، شهروندی افتخاری افغانستان را از سوی رییس جمهور محمداشرف غنی به دست آورده بود، اسطورهی خدمتگزاری به بشریت بود که پس از ۳۰ سال کار برای افغانها قربانی شد. او قهرمانانه در ۷۳ سالهگی در یک حمله با شماری از همکاران افغانش در ننگرهار جان باخت.
قربانی شدن او، موج عظیمی از اندوه و تسلیت را به دنبال داشت. در کنار واکنش مقامهای حکومت وحدت ملی و دیگر بزرگان، واکنش اکثریت قاطع شهروندان افغانستان به جنایت «حمله به تتسو ناکامورا و همکارانش»، سرشار از خشم بر عاملان این حمله و سپاسگزاری از تتسو ناکامورا بود. کسی که به جای زندهگی در کشور خودش، به افغانستان آمد و ۳۰ سال برای انسانیت، شاید خیلی بهتر از شهروندان افغانستان، به کشورشان خدمت کرد. بر اساس گفتههای یکی از رسانههای جاپانی، او در آخرین مورد، تصمیم داشت تا در سالهای پیش رو، با عملیسازی پروژههای آبیاری، برای ۶۵۰ هزار نفر، سرسبزی و طراوت به ارمغان بیاورد.
او وجدان بیداری داشت که نمیتوانست با ناراحتیاش کنار بیاید. در سال ۲۰۰۰ میلادی، اتفاقی که زندهگی او را دگرگون ساخت، خشکسالی وحشتناک در مناطقی از شرق افغانستان و مناطق مرزی پاکستان بود. در نتیجه آن خشکسالی، میلیونها نفر تحت تأثیر قرار گرفتند. به دلیل کمبود آب و غذا، تعداد کودکانی که از عفونتهای رودهای مانند «دیسترس» و «وبا» رنج میبردند، افزایش یافت.
پس از آن، بر بنیاد آمارها، تتسو ناکامورا یک هزار و ۶۰۰ چاه آب آشامیدنی و زراعتی را برای مردم ساخته بود. چند بند کوچک محلی آب به بهرهبرداری سپرد. برای جمعآوری پول به خاطر سرسبز شدن مزارع زراعتی ننگرهار بارها در زادگاهش(جاپان) طلب کمک میکرد.
واقعیت امر این است که تتسو ناکامورا راهش را برگزیده بود. راه او خدمتگزاری به انسانهای پر از مشکلات در وطنی بود که هیچ جایش کاملاً امن نبود، اما او هراسی از این واقعیت نداشت و با استقبال همهی این مشکلها، خدمترسانی برای انسانها را انتخاب کرد و در این راه مثل یک قهرمان جان داد.
درگذشت او مایهی تأسف و تأثر است، اما این رویداد به ما میآموزاند که پذیرش خطرات و دشواریها برای گستردهساختن روایت انسانی و خدمتگزاری به انسانهای محروم، انکار کردنی نیست؛ این درس بزرگی است.
یک سال پس از درگذشت او، و حتا سالها و قرنها پس از درگذشت او، نباید فراموشش کنیم. زندهگی و کارکرد او، درسهای بزرگی برای افغانها داده است. افغانها میتوانند با الگوبرداری از شخصیت او، شجاعت خدمت بیاموزند و بیشتر از پیش، در ساخت بنیادها و زیربناهای اقتصادی و اخلاقی جامعه کار کنند. کارکرد ناکامورا به ما میآموزاند که انسانیت مرز ندارد. او به تمام معنا، این بیت بیدل را عملی کرده بود. بیدل میگفت: «اختلاف رنگ بیدل در لباس افتاده است/ورنه یک رنگ است خون، در پیکر طاووس و زاغ»
ما این نوع سرمایههای علمی و اخلاقی را داریم، و در گذشته بزرگان ما دریافتهاند که واقعیت زندهگی چیست،، اما وقتی ما تطبیقکنندهی آن نیستیم و ناکامورا از جاپان ۳۰ سال به ما این دریافت بزرگ را با کارهایش نشان میدهد، بزرگتر از کارش، اگر کمی تعمق به خرج دهیم، درسی را به ما شرح میدهد که ما درک کنیم: این درس بزرگ این است: خدمتگزاری به انسانیت، بدون در نظر داشتن گپهای فرعی شکل و شمایل و علاقه و تفکر و دیگر مسایل شخصی.